بخشی از خاطرات همایون صنعتی زاده از افست
از افست حقوق نگرفتم/ مشتری را رد نمی کردیم
اخبار چاپ: محمد حسین دیزجی، در وبلاگش با نام خاطرات سفر زندگی از گفت و گو با همایون صنعتی زاده نوشته است. صنعتی زاده که چاپخانه افست را در دهه 50 بنیاد گذاشت مدتی پیش در گذشت.به گزارش اخبار چاپ، دیزجی می نویسد: نام همایون صنعتی زاده به عنوان بنیانگذار واولین مدیر عامل شركت سهامی افست در تاریخ كشورمان جاودانه شده است.آن روزها كه قرار بود بخشی از تاریخ شركت افست را تدوین كنم، مصاحبه با مدیران عامل این موسسه معظم قسمتی از برنامه ام بود.برای ملاقات با او همراه با یك تیم 10 نفری راهی كرمان شدیم و در خانه این مرد بزرگ عرصه فرهنگ و صنعت به گپ و گفت پرداختیم.
بخش قابل توجهی از این گفت و گو به تاریخ شركت افست برمی گشت.اما در لابلای این صحبت ها، او به نكته هایی اشاره كرد كه فراتر ازبرنامه های یك شركت بود. از نگاه من در كلام این مرد دستاوردهایی نهفته بود كه امروز هم می تواند چراغ راه بسیاری از مدیران موفق كشور باشد.
خیلی ها می خواهند کاری انجام بدهند؛ امّا فقط یکی میتواند افست باشد. دلیل چیست؟
نیّت مهم است. اگر نیّت شما خیر و صادقانه باشد، کار هم درست میشود. وقتی افست راه افتاد، به من ایراد میگرفتند که اگر افست خوب است، چرا خودتان هیچ سهمی برنمیدارید؟ من با این نظر که مدیر یک دستگاه اقتصادی خودش در آن مجموعه شریک باشد، مخالف هستم. در حالی که خیلیها میگویند باید مدیر را از کادر داخلی انتخاب کنند. این روش به نظر من غلط است. هر دستگاه اقتصادی دو نوع منفعت دارد: یک منفعت فوری و یك منفعت درازمدت. اگر من در افست شریک بودم، دنبال منافع فوری خودم میرفتم و هیچوقت به فکر خرج کردن برای آموزش نبودم.
شما در این کار، از چه چیز یا چه جایی الگو گرفته بودید؟
من از هیچ جا الگو نگرفتم. فقط این را میدانستم که باید به کارگر رسید، دستگاه های اداری را کوچک کرد و دوتا دفتر هم نداشت.
آن زمان که شما صنعت چاپ را وارد ایران کردید، خودش نوعی فنآوری بود. چرا آن زمان مثل امروز مشکل فنآوری نداشتید؟
هرکاری که انجام میدهید، مشکلی را حل میکند و یک مشکل جدید بهوجود میآورد. وقتی کاری انجام میدهید، ممکن است اشتباه هم داشته باشید. اگر میخواهید غلط ننویسید، اصلاٌ نباید دیکته بنویسید. اگر دیکته بنویسید، ممکن است اشتباه هم داشته باشید. لازم نیست آدم کارهای عجیب و غریبی انجام دهد تا وجودش به درد بخورد. یادم هست یک بار کتابچهای از اداره اوقاف کرمان آورده بودند که خیلی مندرس بود. قرار بود این کتاب را بازسازی کنند و طرف حاضر نبود کار را انجام دهد و میگفت خیلی وقتگیر است. من آنجا بودم و گفتم مشتری را رد نکنید. من خودم این کار را درست میکنم. خلاصه شروع کردم و کار را انجام دادم و به اندازه چند برابر در افست، از اطلاعات آن کتاب نکته یاد گرفتم. من هیچوقت و به هیچ عنوان حقوق نگرفتم. امّا چیزهای زیادی از آن مجموعه آموختم.