ایران آنلاین ـ ایرج زبردست*: تاریخ این راوی خسته. تاریخ معلمی است که شاگردانش با خون، حکایت حقیقت را بر پوست زمان نوشتهاند. تاریخ خوب میداند عبور، شکلهای خودش را دارد، هر چند گاه شکلی از بیشکلی خودش، در جان وقت آویزان میشود تا شکلی دیگر ادامه عبوری دیگر شود. با عبور، جهان در متنی غریب، در متنی نامرئی اتفاق میافتد. متنی که حواس همه ثانیهها را از فریاد رازی سر به مهر، پر میکند تا دهانهای مبهوت و مستطیلی خاک رو به آن راوی سنگ بر دوش باز بماند.
2 سالهاست با شعر، این روایت نمیدانم زاد زیسته ام. ساحری که خواب مرا از بیداری کلمه و رؤیاها پر کرده است. شعر، نمای تعریف تازهای «از هنوز من نبودم» و شکلهای دیگر عبورهایی است که یکی یکی در چشمهای تاریک آن راوی، راه گم میکنند. شعر فکر مرا با هوشهای زیادی هم متن کرده است هوش حافظ، عین القضات، حلاج، سهروردی. هوش سعدی،مولانا، شمس، عطار، باباطاهر، خیام و فردوسی. هوش دانته، بورخس و نیچه. هوش صادق هدایت، ابوالعلا و... و هوشهای دیگری که عبور با آن راوی مدام سنگ بر دوش، با احترام کنار آنها ایستاده است. هوش هایی که میدانند شعر رازیست، متنی است با هزار شهرزاد و یک شب رؤیا نوش، به بلندای زلف یار. با چشم هایی که جنون، عاشقانه در آن طلوع میکند، تا کلمه قاب کامل خدا و انسان بماند.
3 دوازده خرداد 1392. متن شاد دیدار با جناب محمد زهرایی و استاد نجف دریابندری، همراه با هنرزاد فایز تبار عبدالمجید زنگویی، شکل تازهای از خاطره در من شد، تا گوهران خاطره در روزهای من پرستو بماند، تا تشنگی از رودخانههای حرف و سطر، برای روزهای نیامده تعریف دریا باشد. کارنامه پر بار هوش جاری محمد زهرایی، گویای روایتی است که متنی تازه به دست عبور داده تا در غیبت او، زمان شکل دیگرش را روی تن وقت به نمایش بگذارد. چشم هایی که صنعت چاپ و آیینه شدن کلمه را در تماشا نشستهاند خوب میدانند آثاری که در نشر کارنامه چاپ شده هر کدام برگ زرینی است که از همه نظر زیباترین شکل را در آغوش کشیده است. قرار با زمان بود، مجموعه کامل رباعیات من، همراه با سی دی، با دکلمه استاد منوچهر انور با همان حکایت چاپ بینظیر، توسط نشر کارنامه منتشر شود که مرگ این راوی سنگ بر دوش، قصه من و محمد زهرایی را نیمه تمام گذاشت. یادم آواز آیینه هاست، آن روزها دوست، سرور و استاد عزیزم محمدعلی موحد میگفت: زهرایی حرفی را که میزند انجام میدهد، هرچند همیشه نتیجه کارش زمانبر است، اما کارش همیشه بینظیر و ماندگار از آب در میآید. و بعد با لبخند ادامه میداد: خدا صبر ایوب به شما و عمری به من بدهد تا چاپ کتابت را ببینم.
4 شکل عبور شدن محمد زهرایی شکل تلخی شد در حافظه تابستان. شکلی که در غیبت او وسیع شده است، شکلی که شبیه هوشهای دیگر، با روزهای نیامده حرفهای زیادی خواهد داشت. بیشک او معماری بینظیر در کار صنعت چاپ کتاب در روزگار ما بود که نبودنش را در گذر زمان بیشتر حس خواهیم کرد. روحش قرین زمزمههای آبی و روشنی باد.
*ایرج زبردست: شاعر و نویسنده