جو مسمومی برای من درست کرده اند
یکی از افتخارات من هم بستن قراداد چاپ کتابهای درسی عراق بود


محمد کلاری؛ مدیر چاپ پیغام امروز متولد: 1318 عضویت در اتحادیه چاپخانه داران تهران از سال 1350 تاکنون عضو هیئت امنای صندوق قرض الحسنه چاپ رئیس انجمن اسلامی چاپ رئیس هیئت مدیره اتحادیه تعاونی های سراسر کشور رئیس مجمع اتحادیه های چاپخانه های کشور ریاست اتحادیه چاپخانه داران تهران و مدیرعامل شرکت تعاونی چاپخانه داران تهران در سالهای گذشته


 

آقای کلاری چند سال است که در اتحادیه حضور دارید؟

چهل سال است؛ از سال 1350 یا 1351 . ما به اتفاق گروهی که در عکسی که در اتحادیه هست و تعدادی از آنها زنده هستند و تعدادی هم از دنیا رفته اند، به عضویت اتحادیه چاپخانه داران درآمدیم. دو سال از این چهل سال را به دلیل فشار ساواک به اجبار حضور نداشتم چون چاپخانه را فروختم و فرش فروشی باز کردم. منهای این دو سال، تقریبا سی و هفت یا سی و هشت سال می شود که در هیئت مدیره اتحادیه حضور دارم. بعد از انقلاب به عنوان خزانه دار انتخاب شده بودم ولی باتوجه به  سابق های که در اتحادیه داشتیم یک حالت آچار فرانسه ای پیدا کرده بودم و هم در اتحادیه و هم در شرکت تعاونی فعالیت م یکردم. در سال 1360 انجمن اسلامی را تشکیل دادیم که بیشترین فعالیت ما برای جنگ و جبهه بود و آنچه را که جنگ نیاز داشت، ما تامین میکردیم و صنف هم بی دریغ حمایت میکرد که باید از آنها تشکر کنم. در بحبوحه جبهه و جنگ از عمران و آبادانی هم غافل نبودیم؛ با آقای اکرمی وزیر آموزش و پرورش وقت، قراردادی منعقد کردیم که 14 مدرسه به نیت چهارده معصوم بسازیم؛ چهارده مدرسه به 74 مدرسه رسید و تا این اواخر هم این کار ادامه داشت و هنوز هم تعطیل نشده است.

سرمایه گذاری از طرف اتحادیه انجام میشد؟

پولش را اعضای اتحادیه می دادند. بعضی ها یک مدرسه، برخی ساخت دو یا سه مدرسه را تقبل میکردند؛ بعضی ها هم وجوهی می دادند. در کل هر مشکلی که پیش می آمد و انجمن وارد عمل میشد، اعضای صنف هم بی دریغ کمک می کردند. در ارتباط با زلزله طبس، رودبار و ... . در همان زمان صندوق قرض الحسنه صنف چاپ تاسیس شد که امروز 3 شعبه دارد. چاپخانه کارگری را هم تاسیس کردیم که کمک خرجی برای کارگران باشد. در آن زمان به اتفاق آقای شیرزاد نشریه انجمن اسلامی صنعت چاپ را راه اندازی کردیم که بعدها اسمش به نشریه صنعت چاپ تغییر پیدا کرد. بعد هم نشریه گزارش صنعت چاپ را برای اتحادیه تاسیس کردیم. در بحبوحه ای که من به عنوان مسئول اتحادیه و عضو هیئت مدیره شرکت تعاونی اتحادیه فعالیت می کردم، اتحادیه تعاونیهای چاپخانه داران سراسر کشور را تاسیس کردیم و حدود سال 1384 مجمع امور اتحادیه های سراسر کشور شکل گرفت که 18 استان در آن شرکت داشتند. اینها کارهایی بود که ما در آن زمان از طریق اتحادیه و انجمن و شرکت تعاونی که هر سه گروه یک بازو بودند، انجام دادیم. یک اتحاد و انسجام و اتفاق نظری بود که باعث می شد آن حرکت ها انجام شود.

الان چگونه است؟

اساسا اگر بخواهید از جنبه مثبت نگاه کنید تضاد افراد باعث پیشرفت می شود ولی اگر از جنبه منفی دیده شود باعث تشتت و دوگانگی و مسایل دیگر می شود.

در عمل چه اتفاقی افتاده است؟ پیشرفت بوده یا پسرفت؟

در آن زمان پیشرفت بوده است؛ اگر پیشرفت نبود که اینها اتفاق نمی افتاد. الان یک مدتی است که وقفه ایجاد شده است. نمیشود گفت حرکتی انجام نشده است، حرکت انجام شده ولی آهسته بوده است.

دلیل اصلی این آهسته حرکت کردن چیست؟ اعضای صنف از اتحادیه توقع دارند که بدانند چرا برخی از خواسته هایشان برآورده نشده است؟

توقعاتی که اعضای صنف دارند یک طرفه است؛ مثلا دوست دارند مالیاتشان معاف شود یا فلان کار انجام شود. ولی یک طرف قضیه انجام شدن این کار در اثر فعالیت هیئت مدیره است و بخش اعظمش در دست دولت و ارگانهاست. آنها هم یک طرف قضیه هستند. صنف یک بعدی نگاه می کند؛ البته حقش هم است و از نظر قانون مطالباتش را م یخواهد ولی این نیست که وقتی گفته شد، هیئت مدیره به سرعت کاری را انجام دهد. پنج شش سال است ما دنبال این قضیه هستیم که مالیات را  معاف کنیم. به سادگی هم انجام نمیشود؛ چون یک طرفش دولت است که نمیخواهد منبع درآمدی را که از طرف صنف چاپ دارد، قطع کند. خیلی از مطالباتی که حق صنف است یک طرف قضیه دولت و ارگان دیگریست که به سادگی امتیاز نمی دهد. تلاش و پشتکار زیادی را می طلبد که این کار به نتیجه برسد. اگر احیانا دیر میشود یا نمیشود، علتش یک طرف هیئت مدیره و یک طرف دولت بودن، است. دولت نمیخواهد برای مردم مزاحمت ایجاد کند ولی قوانین و مقررات به او اجازه نمیدهد؛  همچنان که به ما چنین اجازه ای را نمیدهد. ما قانونی داریم به نام قانون نظام صنفی که باید در چارچوب آن حرکت کنیم. بگذریم از کاندیداهایی که مسایلی را مطرح میکنند که در حد اختیارات رئیس جمهور هم نیست.

خواهشم از کاندیداها این است که در تبلیغاتشان در حدی به مردم قول بدهند که امکانش برای آنها باشد. وقتی می خواهند نوید به مردم دهند درحد چارچوب نظام صنفی باشد و اختیارات اتحادیه باشد؛ این را هم بدانند که همه اختیارات دست آنها نیست. بخشی از آن دست وزارت ارشاد،  بازرگانی، دارایی و خیلی جاهای دیگر است. خواهش من این است که با توجه به این قانون وعده و وعید دهند؛ ان شاء الله آینده خوبی داشته باشیم.

شاید شما بخوبی افراد را نسبت به وظایف اتحادیه آگاه نکرده اید؛ اما به هر حال صنف به عملکرد اتحادیه  اعتراض دارد و معتقد است در جاهایی کم کاری کرده است.

نه؛ من این را با قاطعیت رد می کنم. هیئت مدیره اختیارات محدودی دارد. همچنان که یک راننده نمیتواند بنا به دلخواه خودش حرکت کند و باید در چارچوب قوانین راهنمایی و رانندگی حرکت کند یک نماینده اتحادیه هم باید مطابق با قوانین عمل کند نه مطابق با دلخواه مردم. من شخصا منهای عضویت در هیئت مدیره خیلی چیزها دلم میخواهد ولی وقتی میبینم که با قوانین موافق نیست مجبورم خودم را با قوانین وفق دهم. در همین اتحادیه، اعضای جدید صنف کارهایی می کنند که هیچ کدام مطابق قوانین نیست؛ دچار مشکل که میشوند می آیند اینجا و توقع دارند که هیئت مدیره کاری که قانونی نیست را برای آنها انجام دهد؛ این کار امکان پذیر نیست. خواست ها زیاد است و اگر قرار باشد در هر کدام از این توقعات اتحادیه بخواهد روشنگری کند تمام وقتش باید به این کار بگذرد. البته این هم نیاز است تا مردم نسبت به قوانین و آیین نامه ها آگاهی داشته باشند. یکی از اینها مالیات است؛ بخشی از ضرری که اعضای صنف میبینند به خاطر عدم اطلاع از قوانین وزارت دارایی است. اعضای صنف ما تک روی هم می کنند اما کسانی که مراجعه میکنند، کمک هایی به آنها می شود.

به هر حال اتحادیه باید آگاهی بدهد؛ قبول دارید که اتحادیه در این زمینه کوتاهی کرده است؟

کوتاهی نکرده؛ برای اتحادیه هم می باید امکانات تشکیل چنین کلاس هایی وجود داشته باشد؛ پس اولین مسئله مکان است. دوم اینکه خود اعضای صنف باید کمک کنند؛ سوم پیدا کردن فردی آگاه نسبت به مسایل مثلا حقوقی است. فراهم کردن این موارد بسادگی امکان پذیر نیست. مگر در یک کلاس چند نفر جا می گیرد؟ چقدر طول می کشد تا این حدود دو هزار و خورده ای اعضا بیایند و آموزش ببینند؟ در همین مدت زمانی که در حال اطلاع رسانی هستیم و اعضا را گروه گروه آموزش می دهیم، قوانین جدیدی هم اضافه می شود. ما هم به عنوان اتحادیه امکانات محدودی داریم.

تاحدی که برایمان مقدور است این کار را انجام داده و می دهیم. اتحادیه کم کاری نکرده ولی امکانات برایش فراهم نیست. امکانات هم زمانی فراهم م یشود که خود اعضای صنف همکار خوبی برای اتحادیه باشد.

همکار خوبی نیستند؟

چرا هستند؛ ولی همکار خوب به این معنا نیست که بگوییم فلانی بد است. از این جهت میگویم که وقتی کلاسی تشکیل میشود در آن حضور پیدا کنند. من پنجاه درصد حق را به اعضای صنف می دهم؛ چون کار ما برخلاف تمام کارهای صنفی است. شما هر کار صنفی را درنظر بگیرید دو بعد دارد یک بعد اقتصاد است و یک بعد هم کار خود صنف است. ولی کار ما ابعاد مختلف دارد؛ اقتصاد، سیاست، صنعت، هنر و ... . نمی شود که یکی از این ابعاد را کنار بگذاریم؛ مثلا فرهنگ را کنار بگذاریم پس چاپخانه هایی که کتاب چاپ میکنند را چکار کنیم؛ یا هنر را کنار بگذاریم؛ چاپخانه هایی که پوستر یا کتاب نفیس چاپ می کنند را چکار کنیم. بنابراین برخلاف تمام صنوفی که در ایران فعالیت می کنند در صنف ما مدیر چاپخانه گرفتار یهایش هم زیاد است و کمتر فرصت می کند در کلاسهایی که اتحادیه احتمالا برگزار می کند، شرکت کند. فقط کافی است کاری را غلط چاپ کنند کلی دردسر ایجاد می شود. نهایتا این ها به دلیل این گرفتار یها به خودشان هم نمیرسند یعنی فرد چاپخانه را تاسیس می کند ولی فرصت نمیکند شهرداری برود، وزارت کار برود، اداره مالیات برود. همین که مجوز از ارشاد گرفت، فکر می کند برایش کافی است. وارد کار هم که میشود با مشکلاتی که دارد کمتر می تواند فکر کند که باید به ارگانهای دیگر هم سر بزند. برای همین بیمه برایش یک طومار میآید یا شهرداری میگوید اینجا مسکونی است. برای همین در جلسات عمومی ما تعداد کمی شرکت می کنند. یک مسئله دیگر هم این است که ما هم به عنوان هیئت مدیره به دلایلی که گفتم و گرفتاری هایی که داریم کمتر موفق میشویم در راستای کارها حرکت کنیم. چندسال من و آقای بلالی برای بودجه صنعت چاپ دوندگی کردیم تا توانستیم آن را جایی در برنامه بودجه ثبت کنیم یا در مسئله دانشگاه. اولین بار که می خواستیم دانشگاه را تاسیس کنیم رفتیم دانشگاه شهید رجایی در لویزان. من به همراه آقایان جعفری، نیکوسخن، بلالی و مهندس درویش رفتیم آنجا و صحبت کردیم و پایه یک دانشگاه را گذاشتیم. اینها کارهایی است که برخی اعضای صنف نمی دانند. ما عادت کردیم آموزش را بر مبنای استاد شاگردی ایجاد کنیم ولی استاد شاگردی امروزه کارایی چندانی حداقل برای صنف چاپ ندارد؛ در آینده که اصلا امکانش نیست. چاپ پیشقدم این مسایل است برای همین هم مردم توقعشان بالا رفته و هم اتحادیه جوابگو نیست. چون مردم نمی دانند در ارتباط با یک خواسته، اتحادیه چقدر باید تلاش کند و این ها هم به خاطر گرفتاری هایشان است که گفتم و کمتر می توانند به اتحادیه و جلسات اتحادیه بیایند.

من با دوستان دیگری هم که کاندیدا شده اند صحبت کردم؛ انتقادهای زیادی به اتحادیه داشتندحالا نمی دانم کدام به حق است و کدام ناحق ولی عمد هترین مشکل را اختلاف بین اعضای هیئت مدیره می دانستند و معتقدند اعضا با یکدیگر منسجم نیستند و اختلاف دارند و اختلافات باعث شده است تا نتوانند به وظایفشان بخوبی عمل کنند. شما این قضیه را قبول دارید؟

اگر ازدید مثبت نگاه شود تضاد افکار باعث پیشرفت می شود ولی از دید منفی باعث کندی حرکت میشود. همه ما یک هدف داریم ولی انتخاب راهها باعث میشود که همدیگر را مجاب کنیم و این باعث کندی کار می شود. اختلاف نیست بلکه تضاد افکار است که باعث می شود در حرکت کند باشیم. به عزیزانی که کاندیدا هستند و تازه می خواهند وارد اتحادیه شوند پیشنهاد میکنم از انتقاد کردن دست بردارند؛ چون هیچ مشکلی حل نمی شود و فقط روحیه افراد را تضعیف می کنند. اگر انتقاد هست پیشنهاد هم باید باشد. من به همه چیز میتوانم انتقاد کنم ولی این انتقادکردن اگر بر مبنای این باشد که دیگران را تضعیف کنم که خودم بالا بیایم، غلط است؛ چون فردا هم خودشان در این جایگاه قرار می گیرند و دیگری کار آنها را به چالش می کشاند. به دوستی گفتم شما چنان با شتاب حرکت میکنی که نمی بینی در مقابلت یک دیوار سیمانی قطور با بی نهایت ارتفاع، قرار گرفته و اینگونه  حرکت کردن حاصلی جز سر شکستن ندارد. من هرگز نمی گویم هیئت مدیره بهترین کار را کرده و اشتباه نکرده است؛ ولی خواهش من از دوستان این است که یک مقدار واقع بین باشند. من ادعا نمیکنم تمام کارها را من کرده ام نه اینگونه نبوده است. اگر عزیزانی که در کنار من بودند؛ همراهی نمی کردند هرگز من نمی توانستم چنین کارهایی را انجام دهم. همه این عزیزان دست به دست هم دادند و کاری را انجام دادیم و به نتیجه هم رسیدیم. چیزی در حدود 30 مجموعه درست شده که قبل از انقلاب چنین چیزی وجود نداشت. یکی از افتخارات هیئت مدیره قبل انقلاب این بود که قراردادی را اتحادیه در آن زمان با وزارت آموزش و پرورش منعقد کرد و چاپخانه چاپ و نشر به وجود آمد که امروز 360 میلیون جلد کتاب های درسی را چاپ می کنند. یکی از افتخارات من هم بستن قراداد چاپ کتابهای درسی عراق بود که 6 میلیون جلد کتاب توسط یازده چاپخانه به چاپ رسید. افغانستان با این وضع خرابش کتابهایش را خودش چاپ کرد و به ما نداد. چقدر ما تلاش کردیم تا توانستیم کتاب درسی عراق را در اینجا چاپ کنیم. اگر روزی من این اسناد را منتشر کنم کسانی که قلمفرسایی و انتقاد می کنند از کارشان شرمنده می شوند.

آقای کلاری شما چهل سال است که در اتحادیه هستید؛ آیا وقت آن نرسیده که خودتان را بازنشسته کنید و جا را به دوستان دیگری بدهید؟

من سال 63 اولین بار به مکه رفتم و گفتم خدایا آنقدر به من توان بده تا در خدمت تو و خلق تو که رضای تو در آن است باشم و هرگز هم خسته نشوم. پدر من رئیس صنف آرایشگرها و بنیانگذار شرکت تعاونی آن صنف، با هزار تومان سرمایه بود؛ وقتی فوت کرد یازده برابر آنچه برای ما ماترک گذاشته بود، تعاونی سرمایه داشت. بچه های من هم همین طور هستند. من خدمت کردن را دوست دارم. من در این سن دو تا بچه دارم که هیچ کدام مجوز از وزارت ارشاد ندارند حتی زمانی که دستورالعمل تاسیس چاپخانه را برای وزارت ارشاد تدوین میکردیم من رعایت حال آنها را نکردم و نخواستم اول برای آنها مجوز بگیرم و بعد دستورالعمل بنویسیم. جو مسمومی برای من درست کرده اند و من مجبور بودم بیایم و ثابت کنم به این صنف خدمت کرده ام.

 

منبع: گزارش صنعت چاپ

منتشر شده در تاریخ ۱۳۹۰ چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت
نسخه چاپی نسخه چاپی       ارسال به دوست ارسال به دوست

تاریخ انتشار:۱۳۹۰ بيست و هشتم ارديبهشتکلیدها : محمد کلاری؛ مدیر چاپ پیغام امروز


تا کنون نظری برای این خبر ارسال نشده است




نام:
پست الکترونیکی:
نظر شما: